Tuesday, July 19, 2005

How TeaHouse came into beingداستان پیدایش چایخانه / از مقدمه کتاب چایخانه

تولد چای خانه
چای، این نوشیدنی آسمانی، زمانی فقط در ناحیه ای مشخص از امپراطوری چین یافت می شد. به تدریج و با گذشت زمان، مردم در گوشه های دیگر دنیا از وجود آن آگاه شدند.

زمانی که خبر وجود چای به سرزمینی به نام "کشور باورکنندگان" رسید، مردم آنجا به آسانی وجود چای را باور کردند. نخست وزیر بی درنگ ترتیبی داد تا گروهی از مردان خردمند آن کشور برای آوردن نمونه های چای به چین اعزام شوند.

پس از سفری طولانی، سفیران به چین رسیدند و امپراطور چین صندوقی بزرگ از برگ های چای به آنان هدیه داد. آنان این هدیه را با هیاهو و نمایش خاص به کشور خودشان بردند. پس از رسیدن به وطن، آنان معابد بزرگی در سراسر کشور برپا ساخته و مردم شروع کردند به پرستش چای بعنوان مقدس ترین چیزها. ولی هیچکس هرگز چای را مزه نکرده بود.

زمانی که پیرمردی از این کشور این حقیقت ساده را به هموطنانش نشان داد و از آنان خواست تا برگ های چای را بجوشانند و آن را مزه کنند، مردم آن سرزمین پیرمرد را بعنوان یک غیرمومن محکوم کردند و او را از کشور راندند.

سرزمین دیگری بود که "کشور منطقیون" نام داشت؛ این کشور پر از روشنفکران و هزاران هزار موسسه ی آموزشی بود. زمانی که خبر مهم کشف چای به آنجا رسید، بحث های داغ میان روشنفکران در مورد وجود چای درگرفت. آنان سالیان سال در مورد چای بحث کردند. وقتی که نتوانستند به نتیجه ای دست پیدا کنند، نهایتاٌ بالاترین مرجع دانش آموختگان کشور تصمیم گرفت که چنین چیزی به نام چای نمی تواند وجود داشته باشد. بنابراین مردم جستجو برای چای را کاملاٌ ترک کردند.

و سرزمین سومی وجود داشت که "کشور دانشمندان" خوانده می شد. در اینجا آنان شروع کردند به ساختن چای در آزمایشگاه های خودشان. هزاران نوع گیاه از جنگل های وحشی را جمع آوری کردند و صدها آزمایش روی آن ها انجام دادند. بسیاری از مردم پس از نوشیدن انواع مختلف چای جان خودشان را از دست دادند و بسیاری دیگر بطور جدی بیمار شدند. وقتی که هیچ موفقیتی به دست نیاوردند، دانشمندان اعلام کردند که "کشف چای" چیزی جز یک شایعه نیست که میان مردم جاهل شیوع یافته. بنابراین، دیگر دلیلی وجود نداشت که تحقیقات در مورد چای ادامه پیدا کند.

و در آخر، سرزمین چهارمی بود که "کشور غیرمومنان" خوانده می شد. زمانی که اخبار به آن کشور رسید، آنان بی درنگ فیلسوفان و اندیشمندان خود را برای تایید موضوع به کشور چین فرستادند. پس از رسیدن به چین، آنان نزد امپراطور بزرگ رفتند و درخواست نمونه های چای، این نوشیدنی آسمانی کردند. امپراطور بهترین انواع چای را به آنان هدیه کرد.

ولی فیلسوفان و اندیشمندان "کشور غیرمومنان" مشاهده کردند که حتی روستاییان فقیر چین هم چای می نوشند. و آنان فکر کردند، "هرچه که توسط توده ها و مردمان معمولی مصرف شود نمی تواند نوشیدنی آسمانی باشد و امپراطور چین ما را گول زده است." بنابراین در هنگام بازگشت به وطنشان، آنان هدیه ی امپراطور را که بسته هایی از بهترین نوع چای بود در رودخانه ریختند.

در این حال، آن پیرمرد که از "کشور باورکنندکان" رانده شده بود، ترتیبی داد که نمونه ای از چای از کشور چین را دریافت کند. درست در مرز این چهار کشور، او کلبه ای کوچک را برپا ساخت و شروع کرد به تقدیم چای به مسافران خسته و کاروان هایی که در گذر بودند. هرکس که چای او را می نوشید، به مزه ی واقعی چای مشرف می شدو و چایخانه ی او قبله گاه عاشقان چای شد.
از
بجای مقدمه
جا دارد که بجای مقدمه ی این کتاب، داستانی شرقی را بعنوان تمثیل بیاورم.
بسیاری از این تمثیل ها توسط مرشد عزیزم در سخنرانی هایش ما را بارها و بارها بیدار ساخته است:
مسافر

No comments: